علاقه بسیار زیاد عاطفی و میل برای در کنار هم بودن و ابراز محبت در آغاز هر رابطهای امری عادی است ولی این چیزی نیست که همیشه در یک رابطه دراز مدت عمر کند.
آتش عشق با گذشت زمان کاهش مییابد و با عواطف و تجربههای روزمره تلفیق میشود. در رابطه طبیعی شما مسئول هستید و به احتیاجات همدیگر توجه میکنید؛ یکی از درخواست های بااهمیت و اساسی هر انسانی احترام به حریم خصوصی است.
ولی با تاسف شخصی که مشکل وسواس در عاشقی دارد مدام در شور و حال نخستین است او رابطه را مجموعهای از احساس علاقه داشتن، معضلات روزمره، کسالت، اختلاف عقیده و بیحوصلگی نمیداند و برداشت او از هرگونه کم توجهی و بی توجهی بخاطر کسالت و فشار روزانه یا بیحوصلگی تنها تنفر و بیعلاقگی است. اینچنین اشخاصی به خود و شریک زندگی خوب صدمه میزنند، تهدید به خودکشی میکنند و حقیقت زندگی را همانطور که هست قبول نمی کنند.
آنها بسیار شکاک هستند و میل بسیاری به کنترل قربانی خودشان دارند. دقت و توجه اصلی آنها بر حس عاطفی است و برای هیچ چیز دیگری اهمیت و احترام قائل نیستند. هرچند این مشکل هنوز به عنوان یکی از مشکلات روانی طبقه بندی و شناخته نشده است ولی بعضی از روانشناسان اعتقاد دارند بخاطر ذات نابودگر این عواطف این واکنش ها از مشکل روانی نشات می گیرد.
این مشکل از یک ترس زیاد و عمیق نشات می گیرد که شخص توانایی خنثی کردن آن به روشهای رایج را ندارد. OCD میتواند مشکل وحشت و وسواس از میکروب، ارتفاع، آلودگی یا پاکی یا هر چیز دیگری باشد. این مشکل وسواس زیاد همراه با وحشت در رابطه هم هست.
شخص درگیر استرس و نگرانی است و دائما از خودش میپرسد: آیا او به من علاقه دارد؟ آیا من در رابطه صحیحی گام نهادم؟ آیا او از من جدا میشود؟ آیا به من بی وفایی میکند؟ آیا او بیمار است؟ شخصی که مدام در پی تائید عشق شماست و همیشه این سوال را بازگو مینماید که «آیا به من علاقه داری یا خیر؟» و چنانچه او هیچوقت محبت شما را باور نمیکند، نسبت به ادامه رابطه ترس دارد و علاقه شما را قبول نمیکند به مشکل OCD مبتلا است.
به احتمال قوی اکنون برایتان فهمیدن عشق حقیقی و عشق وسواس گونه راحتتر شده است. شخصی که شما را تحت فشار محبت خودش می گذارد، تلاش میکند شما را به بهانه عشق تحت کنترل بگیرد، شک و نگرانیهایش را به حساب محبت میگذارد، از شما توقع دارد همیشه در حال و هوای عاشقی باشید، به حریم خصوصی تان توجه نمیکند، خودش را صاحب و مالک شما میداند و مدام در پی تائید شماست یک عاشق حقیقی اینگونه نیست.
بدون شک و دو دلی در یک رابطه عاشقانه ناسالم شما از تنها چیزی که اصلا خوشحال و خرسند نمی شوید همان چیزهایی است که به نام عشق به شما داده میشود.
غالبا اشخاص از این مشکل در عذاب هستند که در طفولیت رابطه عاطفی سالمی با مراقبان خود نداشتهاند. در شکل سالم دلبستگی احتیاجات کودک توسط نخستین مراقبانش اجابت میشود، تغذیه، مراقبت از سلامت جسمی طفل، تماس جسمی، ارتباط مستقیم چشمی، در بغل گرفتن و لبخند زدن احتیاجات اولیه طفل تازه بدنیا آمده است که باید توسط پدر و مادر اجابت شود.
چنانچه طفلی مورد کم محلی و اذیت واقع شود یا به هر علتی در سالهای نخستین بعد از تولد از پدر و مادر متارکه کنند و پرستارانش مدام عوض شوند احساس امنیت نمی کند و همه تجربههای خوب دلبستگی را از یاد می برد. در این مواقع امکان اینکه او در سنین لوغ و بزرگسالی به مشکل دلبستگی درگیر شود خیلی افزایش می یابد. در رابطه عاشقانه و احساسی این اشخاص به دو طریق عمل میکنند.
آنها یا از هر رابطه نزدیکی دوری و فرار مینمایند و یا در خواست بیش از حد و نامعقولی برای یک ارتباط عاشقانه شدید دارند. گروه نخست استرس زیادی از صمیمیت دارند و حس بیاعتمادی و عصبانیت و ناراحتی میکنند. گروه دوم هم غالبا درگیر احساس رشک، شک و صاحب بودن هستند و با مراقبت و دقت زیاد به شریک خود آسیب میرسانند.
علاقه بسیار زیاد عاطفی و میل برای در کنار هم بودن و ابراز محبت در آغاز هر رابطهای امری عادی است ولی این چیزی نیست که همیشه در یک رابطه دراز مدت عمر کند.